آیا تعزیه مزیت وحسنی دارد؟

تعزیه صرفاً به تشریح وقایع کربلا نمی پردازد و طیف وسیعی از صحنه های تاریخی صدر اسلام و حتی حوادث عصر پیامبران و نیز وقایع امامان پس از امام حسین (ع) را دربرمی گیرد

. با این حال ، کربلا کانون و هسته اصلی این نمایش است و در هرکدام از مجالس تعزیه قبل و بعد از عاشورا به حوادث نینوا گریز زده می شود . حتی در تعزیه های مضحک این حالت دیده می شود . در این شیوه هنری، حوادث دیگر نقش فرعی دارند و همچون جویباری از چشمه کربلا منشأ می گیرند. از جنبه های جالب تعزیه این است که در پاره ای از صحنه های هیجان انگیز آن ، تمامی تماشاگران در تعزیه دخالت دارند و با دیدن برخی وقایع از خود عکس العمل نشان می دهند : بر سر و سینه می زنند، اشک می ریزند، فریاد می کشند، دستخوش هیجان می گردند، فریاد یا حسین (ع) آنان صحن حسینیه را تحت الشعاع خود قرار می دهد، بر دشمنان اهل بیت نفرین می فرستند و شدت هیجان آنان در حدی است که در مواردی از خود بیخود می شوند و گویی احساس می کنند، ناظر صحنه ای واقعی هستند. آنها می دانند که سیر نهایی تعزیه به کشته شدن اولیا و پاکان می انجامد، ولی این شکست ظاهری را یک پیروزی غرورآفرین می دانند و از این لحاظ در تلاشند خود را با شهادت جویان یکی کنند و چنین حالتی می تواند فضیلت را در آنان پدید آورد.[42[از این جهت است که گوبینو اعتقاد دارد، تعزیه برای ایرانیان در حکم یک تئاتر و تماشای معمولی و صرف نیست، بلکه در نظر آنها از هر تظاهر دیگری مقدس تر و با فخامت تر است و با اجر جمیل و ثواب بسیار توأم است. ایرانیان نمی توانند در مقابل تعزیه سرد و بی اعتنا باقی بمانند و نزد آنان کسی را که اشک نریزد، نشاید که نامش نهند آدمی، و بر این باورند که هر کس در مقابل ستمگری و قساوت ، دستخوش تأثر عمیق نگردد و سر تا پای وجودش جولانگاه تنفر و شعله انتقام نگردد، مسلمان واقعی نیست . وی تعزیه را تئاتری پر قدرت می داند که صبغه حقیقت دارد. [43[در تعزیه بازیگر و تماشاگر ، حالت نمایشی ماجرا را فراموش می نمایند و همه جا را کربلا و همه روزها را عاشورا تصور می نمایند و همه خون های به ناحق ریخته را گواه ستم اشقیا و استمرار خون سیدالشهدا قلمداد می نمایند . ترکیبی از باورهای مذهبی و مقدس با خواست های اجتماعی در پدید آمدن این حالت که نوعی هیجان مقدس است، دخالت عمده ای دارند. آندره زیچ ویرث در نوشتاری تحت عنوان « جنبه های نشانه شناختی تعزیه» می نویسد:«هیچ زمان نمایشی در تعزیه وجود ندارد . در اجرای تعزیه، گذشته، حال وآینده به طور همزمان جریان می یابند. مکان نیز منحصر بجای خاصی نیست؛ بلکه تمامی جاها به طور هم زمان بر صحنه نمایش داده می شوند.» [44[وی در ادامه می افزاید: « شعار دادن و سینه زنی ارتباط دو جانبه میان بازیگران و تماشاگران را امکان پذیر می سازد. در حقیقت لحظات این ارتباط دو جانبه از نقاط اوج تعزیه به شمار می آید و نشان می دهند که هدف اصلی تعزیه، تقویت و تحکیم یگانگی میان مؤمنان روی صحنه و حاضران در حسینیه است. این هدف در تعزیه شکل عرفانی به خود می گیرد و جزء لاینفک این آیین مذهبی را تشکیل می دهد.[45[برخی امکاناتی که در مجلس تعزیه به کار گرفته می شود، برای مردم جنبه مقدس دارد؛ حتی به قصد تشفی بدان ها می نگرند.به عنوان نمونه طشت پایه داری که نمادی از فرات است، برای تماشاگران متبرک است و افرادی که مشکلی در زندگی دارند، یا دچار بیماری هستند، به قصد حل گره های زندگی ، از آب این طشت می نوشند. پارچه ای که شهادت خوان به عنوان کفن در بر می کند ، برای مردم ارزش ویژه ای دارد و با پایان گرفتن تعزیه، آن را پاره پاره کرده و هر کدام از افراد، تک های از آن را به قصد تبرک برمی دارند.تعزیه خوانان برای ترسیم مصائب کربلا و سایر وقایع صدر اسلام، در دو جبهه کاملاً مشخص، اولیا و اشقیا، به ایفای نقش خود می پردازند. نوع لباس، رنگ جامه، صوت (موسیقی صدا) مضامین مورد استفاده،همراهی گروه موزیک (طبال، شیپورزن و نی زن) با بازیگر، موضع او را در این صف حق و باطل روشن می کند. شهادت خوان به عنوان چهره ای برجسته در گروه موافق خوان به هنگام روبه رو شدن با اشقیا کاملاً حالت حماسی به خود می گیرد؛ از مکارم اهلبیت سخن گوید؛ نفرت خود را از ستم اعلام می نماید؛ امام را با حترام مورد خطاب قرار دهد و چون در مقابل اطفال و زنان حرم قرار می گیرد با صدایی سوزناک و تأثر برانگیز تکلم می نماید. شهادت خوان برای آنکه تماشاگران را با خود همگام نماید و مظلومیت خود را به اثبات برساند، گاهی با خویشتن سخن می گوید. در مواقعی با ادوات رزم، مناظر طبیعی و مرکب خویش صحبت می کند و در این جلوه هنری می کوشد، پیامی معنادار را به تماشاگر منتقل کند.روبه روی صف اولیا ، اشقیا قرار دارند. اشقیاخوان با صدایی بریده، مطنطن، نعره کشیدن، پای به زمین کوبیدن، حالت جانیان را به خود گرفتن و در خیام حرم دویدن، نفرت تماشاگران را نسبت به ستمگران برمی انگیزد و ترحم آنان را در خصوص اهلبیت امام حسین(ع) تقویت می کند. مخالف خوان ضمن آنکه به میدان رزم می شتابد و (هل من مبارز) می طلبد و درنده خویی نقش اصلی خویش را بروز می دهد، امام را با ستایشی عالی وصف می کند و ضمن تأیید عظمت و مقام قدسی اهلبیت پیامبر، به حقارت و ستمگری خود و اربابان خویش اعتراف می کند. شبیه اشقیا ضمن آنکه می کوشد با جولان دادن اسب در میدان جنگ، کوبیدن بر طبل شقاوت، هیاهوی گستاخانه، مکر وستم گستری خیانتکاران کربلا را در اذهان تداعی کند، حالت هایی را به خود می گیرد تا به حاضرین القا کند که او تنها عزادار حسین (ع) است و شبیه شمر بر احوال حضرت عباس گرید ؛ چرا که او مسلمان است و دوستدار اهلبیت. مخالف خوان بر خود لعنت می فرستد و اصولاً اشقیا را هم ملامت می کند و گاه این شماتت ها به حدی می رسد که تعزیه شکل فکاهی به خود می گیرد. این گریه ها و ناسزاگویی های اشقیا برای آن است که از نقش اصلی خود فاصله گیرند، چون از درون نفرتی آشکار از ستمگران کربلا دارند و نیز تماشاگران هم از نقش اصلی او دل خوشی ندارند .در تعزیه، امکانات به سادگی قابل تهیه است و گاهی وسیله ای با اندک تغییری چندین کاربرد دارد. به عنوان نمونه یک صندلی چوبی معمولی گاهی به تخت شاهی تبدیل می شود و در مواقعی از آن به عنوان منبر و خطبه خوانی استفاده می کنند. گاهی مؤذن بر روی آن می رود و اذان می گوید. قاصدی که از شام یا کوفه به کربلا رسد، بجای رفتن بر فراز ساختمانی مرتفع، روی صندلی قرار می گیرد و نامه ای را برای اهل مجلس قرائت می کند. شهادت خوان وقتی می خواهد از مظلومیت و تشنگی کودکان کربلا سخن بگوید، طفلی را در آغوش گرفته و بر روی صندلی رفته و از ناگواری های آن کودک با حالتی سوزناک سخن می گوید. مخالف خوان وقتی به جنایتی دست می زند و سری را از تن جدا می کند، تندیسی از سری بریده را به دست می گیرد و روی صندلی قرار می گیرد و از جنایت خود و اربابان ستم و نیز اوضاع غمبار شهادت خوان و اهل و عیالش گزارشی ارائه می دهد. علائم نمادین در تعزیه از جلوه های هنری این نمایش است. لحظه ای که شهادت خوان کفن بر تن می کند، زمانی است که می خواهد به سرای دیگر کوچ کند و کفن نشان از شهادت او دارد. لکه های سرخ رنگ روی کفن از شدت جراحات او حکایت می کند. کاه بر سر ریختن علامت فرا رسیدن زمان اندوه می باشد. مشک خشکیده، نشانه تشنگی و عطش طفلان است. شاخه ای از درخت نمادی از نخلستان است. طشتی آب، یادآور رودخانه فرات است. گاهی علایم نمادین در رفتار و حرکات افراد تعزیه خوان تجلی می یابد. دست را سایبان چشم قرار دادن، نشان تماشای صحنه ای شگفت انگیز یا نگریستن بجایی دور است. انگشت بر لب گرفتن، از بهت زدگی حکایت می کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد