خصوصیات سید الشهدا(ع)

الحمد لله رب العالمین وصلّى الله على محمد وآله الطاهرین ولعنة الله على اعدائهم أجمعین(1)


درآمد
پنج تن آل عبا، پیامبر خداصلى الله علیه وآله وسلم، على مرتضى علیه السلام، فاطمه زهراعلیها السلام، امام حسن مجتبى علیه السلام و حضرت سیدالشهداعلیه السلام، همگى یک نورند
(2)، اما در روایت آمده است که خود حضرت سیدالشهداعلیه السلام در روز عاشورا به حضرت زینب علیها السلام فرمودند:>أبی خیر منی وامی خیر منی وأخی خیر منی ولی ولکل مسلم برسول اللَّه أسوة؛(3) پدرم، مادرم و برادرم بهتر از منند و در رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم براى من و هر مسلمانى اسوه هست<.

در عین حال خداى متعال براى حضرت سیدالشهداعلیه السلام خصوصیاتى قرار داده، که براى هیچ کس، حتى جد بزرگوار، پدر ارجمند، مادر گرامى، و برادر گران قدرشان، لحاظ نداشته است. بى تردید هر چهارده پیشواى معصوم ما جان عزیز خود را بر سر اجراى احکام خدا و هدایت مردمان نهادند. در روایات متعددى آمده است: >ما منا مسموم أو مقتول؛(4) هر یک از ما به زهر جفا یا به شمشیر کین کشته مى شود<.اما در عین حال در زیارات گوناگونِ امام حسین علیه السلام مى خوانیم:
>
أشهد أنک قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و أمرت بالمعروف و نهیت عن المنکر؛(5) گواهى مى دهم که تو نماز را به پاى داشتى و زکات پرداختى و امر به معروف و نهى از منکر فرمودى<همه پیشوایان معصوم ما اقامه نماز کردند و زکات دادند و امر به معروف و نهى از منکر فرمودند و قرآن را آن گونه که بایسته و شایسته است تلاوت کردند، اما این عبارات در زیارات خامس آل عباعلیهم السلام فراوان دیده مى شود و این، خصوصیتى است که خداى تعالى تنها براى سیدالشهداعلیه السلام لحاظ داشته است.

مرثیه سراى نامسلمان
یکى از وعاظ که چند سال پیش به دعوت شیعیانِ یکى از کشورهاى غیر اسلامى، براى تبلیغ به آن جا سفر کرده بود، مى گفت: «جایى مجلس روضه داشتم. وفتى از منبر پایین آمدم، نزدیک در خروجى، یکى از مسئولان حسینیه برخاست و پس از احترام، شخصى را به من معرفى کرد و گفت: ایشان درباره حضرت سیدالشهداعلیه السلام شعر گفته و یک جلد دیوان شعر نیز از او به چاپ رسیده است. به او که نگاه کردم دیدم ظاهر خاصى دارد. از او پرسیدم: آیا شما مسلمانید؟ تبسمى کرد و پاسخ منفى داد. در همان حال که دیگران ایستاده بودند و نگاه مى کردند، از او پرسیدم: آیا امام حسین علیه السلام مرد عاقلى بود؟ یکباره چهره اش درهم رفت و با ناراحتى گفت: این چه سؤالى است که مى پرسید؟! گفتم: مى دانم ولى مى خواهم از شما بشنوم. گفت: هیچ کس از امام حسین علیه السلام عاقل تر نبود. دوباره پرسیدم: آیا امام حسین انسان خوبى بود؟ باز ناراحت شد و ادامه داد: گفتم: خودم مى دانم مى خواهم شما بگویید.گفت چه کسى بهتر از امام حسین؟
گفتم: آیا مى دانى همین امام حسین علیه السلام که از همه بهتر و عاقل تر بود، جان عزیزش را فداى دین اسلام کرد؟ بیا و مسلمان شو! تبسمى کرد و گفت: این بحث دیگرى است... آن واعظ این ماجرا را بیش از سى سال پیش هنگامى که در کربلا ساکن بود نقل مى کرد و مى گفت: >امام حسین علیه السلام در دنیا سکه اى زده که خدا نزده است. شخص کافر است و خدا را قبول ندارد، ولى شاعر سیدالشهداست<. من بر سخن ایشان حاشیه اى زدم و گفتم: آن سکه را هم خدا براى امام حسین علیه السلام زده است. خداى متعال براى آن حضرت سکه اى زده است که نه تنها براى جد و پدر و مادر و برادر آن حضرت نزده، بلکه براى ذات مقدس خود نیز چنین سکه اى ضرب نکرده است.
تسلى بخشى حضرت زینب به امام سجادعلیه السلام
روایتى در کامل الزیارات آمده است که در این مقام یادکردنى است. توضیحاً عرض مى شود که این کتاب از اعتبار فراوان برخوردار است و برخى ازعالمان شیعه در گذشته و حال بر آن بودند که این کتاب، از تمام کتاب هاى شیعه صحیح تر است. در این کتاب آمده است: روز یازدهم محرم هنگامى که مى خواستند اسیران آل البیت علیهم السلام را از کربلا به کوفه ببرند، آنان را از میان پیکرهاى پاک شهیدان کربلا عبور دادند. اسیران آل محمدصلى الله علیه وآله وسلم با دیدن آن صحنه جانکاه خود را از روى مرکب ها به زیر مى انداختند و پیکر پاک عزیزان خود را در آغوش مى گرفتند. وقتى وجود مبارک امام چهارم حضرت سجادعلیه السلام - که دست و پاى ایشان بسته بود - پیکر پاک پدر بزرگوار و تن هاى غرقه به خون دیگر بستگان خود و یاران سیدالشهداعلیه السلام را در آن حالت جان گداز مشاهده کرد، اندوه شدیدى ایشان را فراگرفت، به طورى که بیم آن مى رفت ایشان قالب تهى کند. حضرت زینب علیها السلام در چنین وضعى متوجه حال ایشان شدند و به نزد آن بزرگوار آمدند و - ضمن بازگویىِ حدیثى نبوى - فرمودند: ولقد اخذاللَّه میثاق أناس من هذه الامة لا تعرفهم فراعنة هذه الامة وهم معروفون فی أهل السماوات، أنهم یجمعون هذه الاعضاء المتفرقة فیوارونها، وهذه الجسوم المضرجة وینصبون لهذاالطّف علما لقبر أبیک سیدالشهداء لایدرس أثره ولایعفو رسمه على کرور اللیالى والأیام، ولیجتهدن أئمة الکفر وأشیاع الضلالة فی محوه وتطمیسه، فلایزداد أثره إلا ظهورا وأمره إلا علوا...؛(6) خداوند با گروهى از این امت - که فرعون هاى امت آنان را نمى شناسند، ولى در میان اهل آسمان ها شناخته اند - پیمان بسته است که این اعضاى پراکنده را گرد آرند و این بدن هاى غرقه به خون را به خاک سپارند. این گروه براى طف و مرقد پدر
بزرگوارت نشانه اى برپا خواهند کرد که هیچ گاه از میان نخواهد رفت و گذر شبان و روزان نشان آن را نخواهد زدود. هر قدر پیشوایان کفر و پیروان گم راهى در زدودن و از بین بردن آن بکوشند، روز به روز اثر آن پدیدارتر مى شود و نام آن بلند آوازه تر مى گردد.
«
عَلَم» در زبان عربى به معنى علامت است. البته به کوه و نیز آتش که در شب روى بلندى روشن مى کنند، نیز علم مى گویند. علم هاى عزادارى نیز از این رو علم خوانده مى شود که نشانه هاى دیدارى است، اما مفهوم «علم» در این جا از این هم گسترده تر است و در حقیقت هر هیئت و مجلس عزا و بیان مصائب جان سوز کربلا در هر جاى جهان که وجود داشته باشد علم است.

نشانه هاى جاودان
در این روایت آمده است «لایدرس أثره» نشانه هایى که براى حضرت سجاد بر پا مى گردد محو ناشدنى و جاویدان است. بسیارند زنان و مردانى که شهید شده اند یا انسان هاى خوبى بودند یا سخنان حکمت آمیزى گفته اند و در فامیل و شهر و دیار خود درخشیده اند. از این افراد علامت و نشانه هایى بر پا مى ماند، ولى پس از گذشت پنجاه یا صد سال از بین مى رود. هر یک از ما نام پدر و جدمان را مى دانیم و شاید نام جد دوم و سوم خود را نیز بدانیم، اما بعید است کسى نام جد دهم و پانزدهم خود را بداند. تمام آثار و علامت ها و بیشتر نام هاى نیک از میان مى رود، ولى تنها نشانه سیدالشهداعلیه السلام است که هر روز فروغ دو چندان مى یابد و جلوه اش فزونى مى گیرد.البته این معجزه خدا و سکه اى است که براى هیچ کس جز سیدالشهداعلیه السلام ضرب نشده است.هر کس دوستان و دشمنانى داردکه دوستانش خیرخواه اویند و او را مى ستایند و دشمنانش سعى در نابودى او و نامش دارند. حضرت سیدالشهداعلیه السلام نیز دوستان و دشمنانى داشته و دارند. البته ممکن است دشمنان ایشان کم تر باشند، چرا که دشمنان آن حضرت طاغوتان و حاکمان ستم گسترند و ملت ها با آن حضرت دشمنى ندارند [و حتى بسیارى از پیروان دیگر ادیان و آیین ها به آن حضرت عشق مى ورزند]. باید توجه داشت که دشمنان سیدالشهداعلیه السلام در طول تاریخ نیرومند بودند، از جمله هارون و متوکل که در زمان خود، رئیس بزرگ ترین حکومت روى زمین بودند و بیشترین پول و سلاح و قدرت را در اختیار داشتند و بر زدودن نام و یاد آن بزرگوار از ذهن و زبان مردمان اصرار فراوان داشتند. گذشتگان گفته اند: «هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار»، چه رسد به این که آن یک دشمنْ حاکمِ بزرگ ترین و نیرومندترین حکومت روى زمین باشد و اگر درصدد زدودن چیزى برآید، قاعدتاً موفق مى شود و آن را از بین مى برد، ولى درباره امام حسین علیه السلام این مطلب صادق نیست. همه انگیزه و تصمیم دشمنان حضرت - از ابن سعد تا ابن زیاد و یزید و دیگران - در نابودى کامل امام علیه السلام خلاصه مى شد. آنان امام را با آن وضع فجیعى که در تاریخ بشر همانند ندارد به قتل رساندند و کردند آنچه کردند تا اثرى از حضرتش بر جاى نَماند و دیگر کسى جرأت نکند نام ایشان را بر زبان آورد. حال این سؤال پیش مى آید که چگونه ممکن است چنین کسى نشان و نشانه اش در دل و جان مردمان باقى بماند و روز به روز نام و یادش فروغ تازه بگیرد؟ راز این معنا همان است که رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم فرمودند: «آبشخور این نیروى عظیم معنوى، مشیت دگرگونى ناپذیر حضرت حق است که اراده فرموده است به رغم آتشى که مخالفان در پاى این شجره طیبه افروخته اند، از خاکستر آن، درخت تنومندى سرزند که شاخسار پربرگ و بارش سر بر آسمان ساید و مردمان را هر ساعت طراوت افزاید.طرفه این که یزید ادعا مى کرد از ماجراى کربلا و کشته شدن امام حسین علیه السلام و یارانش خبر ندارد و تقصیرها را به گردن ابن زیاد انداخت. پر واضح است که یزید خود آمر این جنایت بود و رسول گرامى اسلام صلى الله علیه وآله وسلم مقصر اصلى را مى شناخت و همو فرمود: مالى و لیزید؛(7) مرا با یزید چه کار؟ یکى از ترفندهاى حاکمان ستمگر این است که تمام جنایات و جرائم را به دوش زیردستان و اطرافیان مى افکنند و این شایعه را در دهان ها مى اندازند که کارِ کوچک تر هاست و خود از وقایع خبر ندارند و.... در صورتى که همه چیز از بالا سرچشمه مى گیرد. سنى و شیعه نوشته اند که رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم درباره شهادت امام حسین علیه السلام فرمودند: «مالى و لیزید». بنابراین اگر از هیچ کجا دانسته نشود، از این فرمایش رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم به خوبى دانسته مى شود که دستور مستقیم یزید در وقوع این مصیبت عظیم دخیل بوده است. اگر طاغوتان و جباران زمین در پى نابود کردن کسى باشند، ولى آن شخص هم چنان پا بر جا باشد، نشان از حقانیت آن شخص دارد. این مطلب برهانى آشکار و اعجازى صریح از جانب حضرت سیدالشهداعلیه السلام است و باید مایه عبرت و هوشیارى بیشتر ما شود.

تلاش مذبوحانه دشمنان سیدالشهداعلیه السلام
پیشوایان ما هیچ گاه از پیش خود چیزى نمى گفتند و فقط امر خداى سبحان را ابلاغ مى کردند و مطلب زیر مؤید این گفته است: در قرآن هنگام داستان حضرت خضرعلیه السلام و حضرت موسى علیه السلام به نحو اختصار آمده است. حضرت حق - جل وعلا - مى فرماید:...فأبوا أن یضیفوهما...؛(8) از مهمان نمودن آن دو خوددارى کردند. ماجرا از این قرار است که: حضرت خضرعلیه السلام و حضرت موسى علیه السلام وارد شهر «انطاکیه» (که در ترکیه امروز قرار دارد) و به نقلى «ایله» شدند، اما مردم آن شهر از پذیرایى آنان سر باز زدند. در زمان رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم آن سامان مسلمان شدند. آنان که مى دیدند قرآن به پیشینه تاریخى شهرشان پرداخته و ماجراى پذیرفته نشدن دو پیامبر خدا توسط آنان را بازگفته، شرمنده و ناخرسند بودند، لذا خدمت پیامبر آمدند و گفتند: یا رسول اللَّه، این آیه براى ما ناپسند است و اگر اجداد ما چنین کردند، ما تقصیرى نداریم (البته خدا هم در قرآن تقصیرى را براى آنان اثبات نکرده است) حال اى رسول خدا هر چه بخواهى تقدیم مى کنیم فقط <أَبَوا> را تغییر ده تا این آیه این گونه شود;فَأَتوا أن یضیفوهما؛ به انطاکیه آمدند تا مردم آن جا از آن دو پذیرایى کنند. از پیش به روشنى معلوم بود که حضرت رسول چنین تصرفى را در قرآن روا نخواهد داشت. پیشوایان معصوم ما و کسانى که به حقیقت با خدا و آنان پیوند دارند حتى یک نقطه از کلام خدا را عوض نمى کنند و از پیش خود سخنى نمى گویند، تمام سخنان آن بزرگواران خردمندانه و از روى سنجش است و کوچک ترین حرفى در کلام شان دلالت و معناى خاصى دارد. بنابراین وقتى کلامى از ناحیه آن بزرگان فقط درباره سیدالشهداعلیه السلام صادر مى شود، نشان مى دهد که تنها به آن حضرت اختصاص دارد. پیشوایان ما درباره هیچ کس جز حضرت سیدالشهداعلیه السلام نفرمودند: ولیجتهدن أئمة الکفر و أشیاع الضلالة.... پس این مطلب از اختصاصات سیدالشهداعلیه السلام است که به رغم تلاش هاى فراوان پیشوایان کفر و ستم در نابودى ایشان، نام و یاد آن امام همام هم چنان در دل ها زنده و زاینده مى ماند و هرگز به فراموشى سپرده نمى شود.درباره «ائمة الکفر» یادآورى نکات چندى سودمند است. تعبیر امام و «پیشوا» هم به معناى منفى و هم به معناى مثبتِ آن در قرآن به کار رفته است: فقاتلوا أئمة الکفر إنهم لا أیمان لهم لعلهم ینتهون(9)؛ پس با پیشوایان کفر بجنگید، چرا که آنان را هیچ پیمانى نیست، باشد که باز ایستند< و نیز: <وجعلنا هم أئمة یدعون إلى النار(10)؛ و آنان را پیشوایانى گردانیدیم که به سوى آتش فرا مى خوانند».امامانى که در این دو آیه از آنان سخن رفته است مردمان را به سوى آتش فرا مى خوانند، ولى در مقابل امامانى وجود دارند که مردم را هدایت مى کنند و قرآن کریم درباره آنان مى فرماید: «وجعلنا هم أئمة یهدون بأمرنا(11)؛ آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت مى کنند». در گذشته فرهنگ اسلامى به رئیس و پیشواى مسلمانان «امام» مى گفتند و هنوز هم امامان دوازده گانه علیهم السلام امام خوانده مى شوند، مانند امیرالمؤمنین امام على علیه السلام، امام حسن مجتبى علیه السلام، امام حسین علیه السلام و... شاید براى ما امروزه تعبیر امام هارون الرشید(!) مأنوس و شناخته نباشد، اما با مراجعه به نوشته هاى تاریخى روشن مى شود که تعابیرى چون امام هارون الرشید در گذشته کشورهاى اسلامى تعبیر رایج و شناخته شده اى بوده است.از طرفى باید دانست درباره پیشوایان غیر مسلمانان از دیگر ملل و نحل تعبیر امام به کار نمى رود. عالمان هر یک از فرق و نحل نام هاى مستقل و گوناگونى چون راهب، جاثلیق، پاپ، موبد، کشیش، خاخام، و حبر دارند و تعبیر امام فقط به رؤسا و پیشوایان امت هاى اسلامى اختصاص دارد.از مقایسه در گزاره پیشین این واقعیت به دست مى آید که <امامان کفر> به ظاهر مسلمان و از امت اسلامى اند و از مسلمانى و سنت و شریعت دم مى زنند، ولى در واقع و حقیقت کافرند. این حقیقت زمانى پذیرفتنى تر مى شود که بدانیم خداى متعال بسیارى از کسانى را که ظاهراً در شمار مسلمانانند کافر خوانده است. چنین افرادى بت پرست، یهودى، مسیحى، و یا مجوسى نیستند و ظاهراً نماز مى گزارند، ولى قرآن، آشکارا آنان را کافر خوانده است. شاید مبناى کافر خواندنِ این افراد، خدمت عملى آنان به کفر باشد، یعنى این گروه ها با رفتار و گفتارشان به اسلام صدمه مى رسانند و آبروى مسلمانى را مى برند، فلذا بساط کفر را تقویت مى کنند و به آیین اسلام زیان جدى مى رسانند. از این رو هر چند به ظاهر، مناسک و شرایع اسلام را به جا مى
آورند، به واقع یکسره از دایره مسلمانى بیرونند. در روایت آمده است: <اگر به جاى آن سه نفر امیرالمومنین 25 سال امامت ظاهرى داشتند، یک نفر نامسلمان باقى نمى ماند>. روشن است که علت کافر ماندن کافران و هدایت نشدن آنان وجود پیشوایان به ظاهر مسلمان بود که با گفتار و کردار خود مردم را از آیین مسلمانى دور کردند و آنان را به سوى آتش گمراهى بردند. در حقیقت ریشه هدایت نشدن این افراد، کسانى هستند که به ناحق بر مسند امامان حق تکیه زدند و بیت المال را در راه محو ایمان و نابودى مسلمانان به کار بردند و از هیچ دروغ و ستم و خون ریزى دریغ نکردند.از آنچه تاکنون گفته شد، روشن مى شود که امامان کفر در فرمایش حضرت زینب علیها السلام برخى از رؤساى امت اسلامى بودند که مى کوشیدند رسم و راه سیدالشهداعلیه السلام را از خاطرها و خاطره ها بزدانید. «أشیاع الضلالة» نیز پیروان گمراه این پیشوایانند که براى به دست آوردن مال دنیا یا از سر نادانى و خیره سرى در خدمت آنان و اهداف پلیدشان قرار مى گیرند. واژه «لیجتهدنَّ» که با لام قسم و نون تأکید آمده، شدت کوشش و تلاش مذبوحانه آنان را در زدودن نام و یاد سیدالشهداعلیه السلام نشان مى دهد.

ناکامى دشمنان سیدالشهداعلیه السلام
به رغم کوشش هاى فراوان دشمنان، نه تنها نام نیک حسین بن على علیه السلام از صفحه خاطر مردمان زدوده نمى شود، بلکه مطابق فرمایش رسول خدا نام و آثار ایشان روز به روز اوج بیشترى مى گیرد و رسم و راه و آرمان حضرتش آشکارتر و شناخته تر مى گردد. بى تردید اگر مسئله امام حسین علیه السلام امرى عادى و طبیعى بود، با این همه مبارزه و سرکوب تاکنون نباید اثرى از آن به جاى مى ماند، اما مشیت الهى بر این تعلق گرفته است که آرمان والاى سیدالشهداعلیه السلام هیچ گاه به فراموشى سپرده نشود و همگان درستىِ پیش گویى رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را ببینید و با بهره گیرى از مشعل هدایت حسینى راه را از بیراهه بازشناسند و در شاهراه هدایت گام نهند. جان کلام این که جاودانگى نام و آرمان سیدالشهداعلیه السلام کارى خدایى و مسئله اى استثنایى است و چنان که گفته شد سکه اى است که خداى متعال - تنها براى ایشان ضرب کرده است. در طول تاریخ کم نبودند پیشوایان گمراهى که تاب شنیدن نام امام حسین علیه السلام را نداشتند و شیفتگى عام و خاص را نسبت به آن جناب برنمى تافتند. این افراد هر قدر کوشیدند نام امام حسین علیه السلام را با تهدید و نیرنگ و ارعاب و تطمیع بزدانید، نتیجه این بود که نام ایشان شناخته تر شد و این نام روز به روز آشناتر و پیداتر خواهد شد. اگر در شهرى پیش تر پنج مجلس عزا براى سیدالشهداعلیه السلام برپا بود، امروزه آن پنج مجلس به ده مجلس و بیشتر افزایش یافته و هیچ جایى نیست که نام بلند ایشان محور سخن گویندگان و ستایش ستایندگان نباشد. یکى از طلاب غیرایرانى براى تحصیل علوم دینى به ایران آمده بود و چند سالى در حوزه قم - و از جمله دروس این جانب - به تحصیل علم اشتغال داشت. روزى براى مشورت نزد من آمد و گفت: از من دعوت کرده اند به فلان کشور - که از بلاد کفر است - بروم و عالم آن جا شوم. بنده ایشان را به این کار تشویق کردم و چند نکته که به نظرم رسید به ایشان یادآورى نمودم. پنج یا شش سال پیش رفت و دو سال پیش که به اتفاق عده اى از همشهریانش به زیارت عتبات عالیات مشرف شده بود، نزد من آمد. از جمله چیزهایى که نقل کرد این بود که گفت: دهه عاشوراى امسال براى نخستین بار در تاریخِ آن شهر تمام مراسم عزادارى امام حسین علیه السلام را به جا آوردیم. البته عده اى با این کار ما از در مخالفت درآمدند و برخى نیز آن را حرام دانستند. به او گفتم: اصلاً از این بابت تعجب نمى کنم، زیرا این حرکت تازگى ندارد و کار خداست و بر اساس فرمایش رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم روز به روز کار امام حسین بالا و بالاتر مى گیرد. این که در شهرى مراسم عزادارى سیدالشهداعلیه السلام هرگز برپا نمى شد، ولى اکنون برپا مى شود، یا نوع
خاصى از مراسم راه نداشته، اما در این زمان صورت مى گیرد، امر شگفت آورى نیست و مطابق پیش گویى رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم باید چنین باشد.

بى نیازى سیدالشهداعلیه السلام
در این جا یادآورى سه نکته کوتاه لازم است: نخست آن که بدانیم حضرت سیدالشهداعلیه السلام کم ترین نیازى به ما و هیچ مخلوقى ندارد. این ذوات مقدس، نور خدا و مایه سکون خلقند و جز به خداى متعال به هیچ کس نیازمند نیستند و وجودشان عین استغناست. ماییم که سراپا نیازمند آنانیم و اگر
موفق به اقامه شعائر آنان شویم، لطفى است که خداى متعال ارزانىِ ما داشته و منّتى است که آن عالى جنابان بر سر ما نهاده اند و ما را به حریم خود راه داده اند. اگر زمانى در این راه احساس خستگى کردیم یا احساس کردیم همین قدر کافى است و بیش از این تلاش در اقامه عزاى سیدالشهداعلیه السلام لازم نیست، در حقیقت چنین احساسى زنگ خطر است. باید به هوش باشیم که مبادا توفیق چنین کار عظیمى به سبب کم لیاقتى یا بى کفایتى یا گناه از ما سلب شود و خداى ناکرده پس از عمرى غلامىِ درِ خانه سیدالشهداعلیه السلام به دست خود خودمان را از این شغل گران بها و آسمانى محروم کنیم.آیةاللَّه العظمى سید محسن حکیم رحمه الله در این زمینه سخنى دارند که با این مقام مناسبت دارد. عده اى از اهل بغداد در خصوص ماجرایى خدمت ایشان رفتند که تفصیلات آن قضیه موردنظر نیست. شاهد ما سخن زیبایى است که در آن دیدار به مردم بغداد گفتند. ایشان فرمودند:«امام حسین علیه السلام محتاج فرزندشان امام زمان علیه السلام نیستند، بلکه حضرت ولى عصرعلیه السلام محتاج جدشان سیدالشهداعلیه السلام مى باشند». حال که چنین است، سعادتمندان کسانى هستند که در خانه امام حسین علیه السلام کارى برعهده دارند و خدمت مى کنند. در نیایش هاى گوناگون از جمله دعاهاى ماه مبارک رمضان بارها از خدا خواسته ایم «و لا تستبدل بى غیری(12)؛ به جاى من دیگرى را مگزین».عزاداران حسینى به رغم مقام والایشان باید نسبت به این معنا گوش به زنگ و هشیار باشند و از ارباب خود توفیق ادامه خدمت گزارى تا دم آخر را بخواهند. کم نبودند کسانى که از مدینه و مکه خارج شدند و راه عراق در پیش گرفتند تا امام حسین علیه السلام را همراهى کنند، ولى پیش از عاشورا از جضرت عذر خواستند و بازگشتند و بودند کسانى نیز که روز دوازدهم ذیحجه از منا یکسره به سمت عراق آمدند و به مکه باز نگشتند تا بتوانند در رکاب حسین بن على علیه السلام حضور یابند، ولى از این عده پرشمار تنها شمار اندکى توفیق جانبازى در رکاب فرزند زهراعلیها السلام را یافتند. از سوى دیگر عده اى چون زهیر بن قین عثمانى و بزرگ مردى چون وهب بن حباب کلبى مسیحى این توفیق را یافتند که در رکاب سیدالشهداعلیه السلام مبارزه کنند و به شهادت رسند. مختصر این که نباید این خیال باطل در ذهن برخى از ما ایجاد شود که - نعوذ باللَّه - ما عزاداران حسینى منّتى بر سر امام حسین علیه السلام داریم، بلکه منت امام حسین علیه السلام بر سر ما و پدران و پدرانِ پدرانِ ما و تمام خلقت و ما سوى اللَّه است و همین اندک توفیق عزادارى و اقامه شعائر نیز از ناحیه
حضرت شان ارزانى ما شده است.

همسویى با اهداف سیدالشهداعلیه السلام
شایان توجه است که همگان، به ویژه عزاداران امام حسین علیه السلام - باید هدف بلند حضرتش را بشناسند و در استمرار بخشیدن به آن تلاش کنند. بارها در زیارات گوناگون ایشان خوانده ایم: وبذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة وحیرة الضلالة(13)؛ خونش را در راه تو داد تا بندگانت را از نادانى و سرگشتگى گمراهى نجات دهد. پس ما نیز اگر در شناخت اسلام و تعالیم بلند آن کوشش کنیم با هدف سیدالشهداعلیه السلام همسو شده ایم. اگر غیرمسلمانان را به اسلام فراخوانیم، غیر شیعیان را به آیین نورانى تشیع دعوت کنیم و شیعیان سست باور را به صلاح و استقامت در عقیده و عمل وا داریم، در اجراى این هدف نورانى و بلند شرکت کرده ایم و ارزش این کار از اقامه عزاى آن امام همام کم تر نیست. خود حضرت درباره قیام خود فرمودند: «ارید أن آمر بالمعروف، وأنهى عن المنکر، وأسیر بسیرة جدی وسیرة أبی على بن أبی طالب علیه السلام(14)؛ مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به سیره جدم و پدرم على بن ابى طالب علیه السلام رفتار کنم.
پس بر ما و به ویژه اصحاب هیئات لازم است که احکام خدا را بیاموزیم و بیاموزانیم. تفسیر قرآن، مسائل حلال و حرام، آداب، اخلاق و مسائل شرعى زنان و مردان و همه تعالیم بلند اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام چیزى است که عزاداران حسینى باید پیوسته در پى یادگرفتن و یاددادن آن باشند. حضرت سیدالشهداعلیه السلام خون مطهرشان را براى اجراى اوامر خدا ارزانى داشت، لذا عزادار حقیقى نیز باید خود را فداى این هدف مقدس کند. فراموش نکنیم که احکام خدا فقط منحصر در نماز و روزه و خمس و زکات و حج نمى شود و معارف اهل بیت علیهم السلام دریاى بى کرانى است که هر کس به قدر خود از آن برمى گیرد. برپا کردن مجالس احکام و جلسات تفسیر قرآن، چاپ و نشر جزوات دینى از جمله راه هاى نشر معارف اسلامى و شناساندن مکتب اهل بیت علیهم السلام به همگان است.
 

اخلاص در عمل
نکته سومى که باید مد نظر داشت، رعایت اخلاص در خیمه و خرگاه سیدالشهداعلیه السلام است. در حالى که سراپاى فرزند رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم، از بسیارىِ زخم نیزه و تیر و شمشیر به شدت مى سوخت و در اندیشه خواهران و بانوان و اطفال حرم بودند، دشمنان گمراه براى به شهادت رساندن ایشان مهیا مى شدند در چنین وضعیت وصف ناشدنى و دشوارى حضرت به درگاه خدا عرضه مى داشت: «أللهم أنت ثقتی فی کل کرب؛(15) خدایا، در هر اندوه و دشوارى تنها تو تکیه گاه منى».این گفتار حضرت در چنین موقعیت هولناکى شایسته تأمل فراوان است. این گفتار معجزه اى شگفت است که خلقت دریاها، خورشید، ماه، اجرام آسمانى، سیاره ها و ثوابت، نیروهاى نامرئى چون جاذبه و دیگر کائنات شگفت انگیز نیز در شگفتى و عظمت و اعجاز بدان نمى رسد. معجزه بزرگ خدا این است که بندگانى چون سیدالشهداعلیه السلام آفریده است که در چنین وضعیت دشوارى به خداوند مى گویند: «خدایا، در هر اندوه و دشوارى تنها تو تکیه گاه منى». از سوى دیگر این گفتار اوج مقام اخلاص آن حضرت را مى رساند. شایسته است که ما نیز در خیمه و خرگاه سیدالشهداعلیه السلام با خلوص عمل کنیم و جز نام و یاد و هدف ایشان چیز دیگرى را مورد توجه قرار ندهیم و تلاش کنیم عزادارى هاى ما هرچه خالص تر باشد و چیزى جز اقامه شعائر اهل بیت علیهم السلام در آن نباشد. اگر با کسى اختلافى داریم، آن را به مجالس سیدالشهداعلیه السلام نکشانیم و دوستى ها و دشمنى ها و معاملات و همه امورمان را بیرون از خانه سیدالشهداعلیه السلام انجام دهیم و در خانه آن حضرت صرفاً به اقامه شعائر آن بزرگوار بپردازیم. امید است به برکت وجود مقدس سیدالشهداعلیه السلام - که خدا ایشان را باب رحمت قرار داده - در تمام سال هاى عمرمان توفیق حضور مخلصانه در خیمه امام حسین علیه السلام را پیدا کنیم.

 وصلّى اللَّه على محمد وآله الطّاهرین


1) متن تدوین شده سخنرانى حضرت آیة الله العظمى سید صادق شیرازى که در تاریخ 14 ماه ذى الحجه 1420 ق. ایراد شده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد