عاشورا تجلیگاه عرفان

ابعاد حماسه، ایثار، جوانمردی، اخلاق، تربیت، سازندگی، معنویت و عرفان، ولایت و رهبری، وفا به بیعت و... از این جمله است که برای زیباترین ابعاد عاشورا، به بعد معنوی و الهی عاشورا و جلوه هایی که در آن یک شب و روز داشته است، می پردازیم.

امام حسین(ع) و حادثه کربلا ابعاد مختلفی دارد که هر بعدی می تواند برای ما درس زندگی، الگو و الهام بخش باشد. ابعاد حماسه، ایثار، جوانمردی، اخلاق، تربیت، سازندگی، معنویت و عرفان، ولایت و رهبری، وفا به بیعت و... از این جمله است که برای زیباترین ابعاد عاشورا، به بعد معنوی و الهی عاشورا و جلوه هایی که در آن یک شب و روز داشته است، می پردازیم. تکیه بر جلوه های معنوی عاشورا، برای همه انسان ها بویژه نسل جوان از زاویه آمیختن مبارزه به معنویت و حماسه به عرفان ضرورتی است که بدون آن، ماهیت قیام عاشورا و چهره پرفروغ شهدای کربلا و سیدالشهدا دچار تحریف می شود.

۱) اهمیت نماز

از زیباترین نمونه های معنوی پیوند با خدا، نماز است. این ارتباط معنوی، حتی در مبارزه و جهاد هم به مجاهد راه خدا روحیه می بخشد. امام حسین(ع) نیز، از برپاکنندگان و اقامه کنندگان نماز است، چنان که در زیارتنامه های او آمده است: «اشهد انک قد اقمت الصلاهٔ و آتیت الزکوهٔ». امام حسین(ع) در مسیر کربلا همراه با سپاه حر نماز جماعت برگزار کرد. در شب عاشورا مهلتی را که از سپاه کوفه درخواست کرد، برای نماز خواندن بود. امام(ع) فرمود: خدا می داند که به خاطر او نماز و تلاوت کتاب قرآن را دوست دارم. شب عاشورا، امام حسین(ع) و اصحابش به نماز و استغفار و تضرع به درگاه الهی پرداختند.

به نقل از مورخان، زمزمه نماز و نیایش، از خیمه های اصحاب، همچون کندوی زنبور عسل به گوش می رسید: «و لهم دوی کدوی النحل مابین راکع و ساجد و قاری للقرآن» ظهر عاشورا نیز وقت نماز، ابو ثمامه صائدی به مولایش می گوید: حسین جان! این مردم لحظه به لحظه به تو نزدیک می شوند، سوگند به خدا، نمی گذارم کشته شوی تا این که کشته شوم، دوست دارم خدا را هنگامی ملاقات کنم که نماز ظهر را خوانده باشم.

حسین(ع) سرش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت: نماز را به یاد آوردی، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد، بله الآن وقت نماز است، از دشمن بخواه دست از جنگ بردارد تا این که نماز بگزاریم. سعید بن عبدالله نیز، در روز عاشورا شهید نماز شد. وی جلو امام حسین(ع) ایستاد تا تیرهایی که از چپ و راست به سمت امام رها می شد به آن حضرت اصابت نکند. آنقدر تیر بر او خورد که وقتی نماز امام حسین(ع) تمام شد، وی بر زمین افتاد و شهید شد.

>خدایا به تو پناه می برم که در محضر امام معصوم که خود معنای تام و تمام صلوهٔ است، یادآور نماز باشم>

۲) توکل

تکیه داشتن بر خدا و امید بستن به نصرت و عنایت او، عامل تقویت روحی در مبارزه و ثبات قدم در میدان جنگ و یکی از نشانه های ایمان بالاست. این ویژگی روحی، همان توکل است.

امام حسین(ع)، گرچه به استناد نامه های کوفیان مبنی بر بیعت و حمایت به سمت آنان حرکت کرد، ولی توکلش بر خداوند بود. از این رو، وقتی هم خبر سست عهدی شیعیان را در کوفه و شهادت مسلم(ع) را شنید، تصمیمش عوض نشد و برای انجام وظیفه الهی همچنان به راه خود ادامه داد.

در برخورد با سپاه حر، ضمن خطبه ای، خطاب به آنان کرد و فرمود: تکیه و توکلم بر اوست، نه بر شما و یا در صبح عاشورا، امام(ع) با دیدن سپاه دشمن، با خدای خود مناجات می کرد، می فرمود: خدایا در هر گرفتاری تو تکیه گاه منی و در هر شدت، تو امید منی و در هر چه برایم پیش آید، تو تکیه گاهم و نیرو و ساز و برگ منی. پروردگارا!

هر چه که قلب را شکسته و چاره را گسسته و دوست را به ناروایی داشته و نیش دشمن را به همراه، به تو شکایت می کنم که امید به تو بی نیازی از دل دادن به دیگری است، پس بگشای درهای بسته را و بنمای روزنه های امید را که تو را است تمام نعمت ها از آن توست همه خوبی ها و تویی تنها مقصود آرزوها.

این مناجات و دعا و نیایش، گریه و یاری خواستن از خدا همه بیانگر توکل امام(ع) نسبت به خدا است و برای همین توکل بود که نزول آن همه مصیبت و داغ عزیزان، ذره ای از تصمیم و اراده او نمی کاست. هر چه از فرزندان و یارانش شهید می شدند، چهره مبارک امام حسین(ع) برافروخته تر می شد، زیرا خود را به قرب و لقای الهی نزدیک تر می دید.

۳) اخلاص

انگیزه خالص خدایی، ارزش دهنده به اعمال است و کارهای ریایی نه ثواب دارد، نه ارزشمند است. یکی از مهمترین عوامل بقا و جاودانگی قیام حسین(ع) اخلاص او و یارانش بوده است. امام(ع) جز رضای الهی هدف دیگری نداشتند و جز انجام وظیفه، هیچ عاملی از غرور و ریاست طلبی و ... در انگیزه آنان دخالت نداشت. هنگام خروج از مکه فرمود: هر کس خون خویش را در راه ما نثار می کند و خود را برای شهادت و دیدار خدا آماده کرده است، با ما حرکت کند و در وصیت نامه ای که به محمدبن حنیفه مرقوم داشت که در آن آمده بود: «انی لم اخرج اشراو لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امهٔ جدی...» این چیزی است که حسین بن علی به برادرش محمدبن حنیفه وصیت کرده است: به درستی حسین گواهی می دهد بر این که خروج من بر یزید برای ایجاد فتنه و فساد و یا برای سرگرمی و خودنمایی نیست بلکه خروج من برای اصلاح امور امت جدم رسول خدا(ص) است.

اخلاص امام(ع) در بندگی و اطاعت، حتی در آخرین قطره های خون و آخرین لحظه های زندگی اش هم تجلی پیدا می کند. در گودال قتلگاه، با خدایش مناجات می کرد: بر قضا و حکم تو ای خدا صبرپیشه کنم، خدایی به جز تو نیست ای فریادرس استغاثه کنندگان! پروردگارا برای من غیر تو نیست و معبودی به جز تو ندارم.

چون خداوند وعده فرموده که عمل و کار خالصانه بنده اش را تباه نکند، از این رو عاشورا جاودانه و حسین(ع) محبوب قلب ها شد. آری نام و یاد کربلای حسین(ع) همیشه جاوید است.

۴) رضا

مقام «رضا» از والاترین مراتب اخلاص و بندگی نسبت به خداوند است، اگر هدف خدا باشد، اراده قوی شده و فریاد زدن برای او در مقابل دشمن، آسان می شود و اگر انسان آینده خودش را درخشان ببیند، هرگز تسلیم زور نمی شود. این حالت معنوی، راضی بودن، جز رضای الهی نخواستن، هم به انسان اطمینان خاطر می دهد و هم نشانه کمال ایمان و توحید است. وقتی امام حسین(ع) از مکه به سمت کربلا خارج می شود، خطبه ای می خواند که میل و علاقه خویش را به شهادت و جهاد در راه خدا بیان می کند و ضمن این خطبه می فرماید: رضای خدا رضای ما اهل بیت است، بر بلا و آزمایش او صبر می کنیم و او به ما پاداش صابران را کامل عطا می کند.

و در وداع آخر روز عاشورا، امام حسین(ع) اهل بیت و خواهر خود را هم به «رضا» به قضای الهی و تسلیم دربرابر تقدیر پروردگار دعوت فرمود و به فرزندش سکینه فرمود: >بر قضای الهی صبور باش و زبان به شکایت مگشای، دنیا فانی است و آخرت پایدار و باقی<

۵) عرفان و حماسه

اولیای دین و پیامبر و دودمان او، هم اهل عرفان اند، هم سلاح عرفان و حماسه را با هم دارند و شیران روزاند و زاهدان شب. در سیدالشهدا و یاران او، جمع حالت عرفانی و حماسی را می توان دید و این هم یکی از درس های عاشوراست. اصحاب آن حضرت، چنان دلاور و پرشور و انقلابی بودند که در هر حمله، تعدادی از افراد دشمن را می کشند و سپاه دشمن از آنان، می گریختند. گاهی عمر سعد به سپاه خویش دستور می داد که اصحاب امام را که سلحشورانه در میدان می جنگیدند، دسته جمعی سنگباران کنند. این ها نشان دهنده بعد حماسی عاشورائیان است. در کنار این ها، ایشان عرفان ناب و مجسم هم بودند.

بهشت خویش را در چند قدمی خویش می دیدند، شب عاشورا را با ذکر و دعا و تلاوت قرآن کریم و مناجات با پروردگار سپری می کردند و در بحبوحه جنگ سخت، نماز را از یاد نمی بردند. حضرت زینب(س)، در طول سفر اسارت، حتی نماز شب را ترک نکرد. امام حسین(ع) بینش ناب عرفانی را به یاران خویش یادآور می شد. او در شب عاشورا در یکی از گفت وگوهایی که با اصحاب داشت، فرمود: «خداوند منزلگاه های والای بهشتی را به بندگانش در مقابل تحمل شداید می بخشد. خداوند به من و اهل بیت شهیدم کراماتی عطا کرده که با وجود آنها، تحمل ناگواری ها برایم آسان می شود. شما نیز سهمی از این کرامت های الهی دارید.

بدانید که تلخ و شیرین دنیا خوابی بیش نیست و بیداری و هوشیاری واقعی در آخرت است. رستگار کسی است که به فوز آخرت برسد و بدبخت کسی است که در آخرت به شقاوت بیفتد در صبح عاشورا نیز در خطبه ای که برای اصحاب خویش خواند، آنان را به تقوای الهی و پرهیز از فریب دنیا فراخواند و این که همه رفتنی اند و انبیا بیش از همه اهل رضا به قضا بوده اند و خدا، دنیا و مردم را برای فنا آفریده است و برای آخرت توشه تقوا برگیرید.

در کربلا اصحاب آن حضرت چون می بینند که بزودی شهید خواهند شد، از خوشحالی در پوست نمی گنجند. حبیب بن مظاهر نزد همراهان خویش می خندد و شوخی می کند. یزیدبن حصین به او اعتراض می کند که الآن چه وقت خنده است؟ حبیب با ایمانی بالا می گوید:<چه موقعیتی بهتر از حالا برای شادمانی؟ جز این نیست که این طاغیان بر ما بتازند و کشته شده و با حوریان بهشتی هم آغوش شویم<

چنین گفت وگویی بین بریر و عبدالرحمان انصاری نیز انجام می شود. این ایمان و عرفان است که اصحاب امام(ع) را در آستانه شهادت، این گونه به شعف و شادی می کشد. یاران شهادت طلب امام(ع) مرگ را به بازیچه گرفته بودند. این اوج عرفان حماسی و حماسه عرفانی آنان بود، بی باکانه به میدان می شتافتند و از مرگ استقبال می کردند.

تلفات سپاه عمر سعد که زیاد شد، عمربن حجاج از سران سپاه عمر سعد دید که اگر اوضاع این گونه ادامه یابد همه لشکریان کشته خواهند شد، آنان را از مبارزه تن به تن با یاران امام (ع) منع کرد و خطاب به سپاه کوفه گفت: «ای بی خردان، می دانید با چه کسانی می جنگید؟ شما با تک سواران و شهادت طلبانی می جنگید که مرگ را می میرانند! هرکس تن به تن با اینان بجنگد، کشته می شود. اگر اینها را سنگ باران نکنید همه شما را خواهند کشت» عمر سعد هم با تصدیق گفته او سپاه را از جنگ تن به تن با یاران امام (ع) نهی کرد.

یاران امام (ع)، از یک سو شجاع و رزمنده بودند و از سوی اهل عبادت، دعا، تجهد و تلاوت، برای نمونه عابس بن ابی شبیب، از رجال برجسته شیعه و مردی دلیر، سخنور، کوشا و شب زنده دار و در نهضت مسلم بن عقیل هم بسیار فعال بود. دلاوری هایش هم در عاشورا مشهور است. او در عاشورا زره از تن درآورد، کلاهخود از سر برداشت و با تیغ بر سپاه دشمن حمله کرد و آنقدر کشت که به دستور عمر سعد او را سنگباران کردند. راهشان پر ره رو باد. آمین یا رب العالمین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد