میلاد ثامن الحجج(ع) بر همه ارادتمندان اهل بیت(ع) مبارک باد.

گر عرض سلام اولين هديه ي توست
ره توشه ي آخرت همين هديه ي توست
اي زائر آئينه ي هشتم اين جا
ذکر صلوات بهترين هديه ي توست

انعکاس شور و اميد و ...

انعکاس شور و اميد و شعف باب الجواد
زائر تو ايستاده جان به کف باب الجواد
اين بلا تکليفي اش ارثيه کرب و بلاست
يک طرف باب الرضا و يک طرف باب الجواد
تا که چشمم خورد بر صحن و سرايت ناگهان
يادم آمد هيبت شاه نجف باب الجواد
لابلاي خواندن اذن دخولت يا رضا
حس نمودم که شده وادي طف باب الجواد
باز هم لطف شما و حس دل تنگي من
کيمياي عشقتان و اين دل سنگي من
*****
باز هم زائر شدم قابل اگرچه نيستم
بر عنايت هايتان نايل اگرچه نيستم
آب سقاخانه و تربت گلم را آفريد
قدردان لطف آب و گل اگرچه نيستم
در حريمت بي سر و پايي خوش است و بي دلي
بي سر و بي دست و پا، بي دل اگرچه نيستم
مشکلم اين است از تو فاصله دارم ولي
باز فکر حل اين مشکل اگرچه نيستم
ليک لطفت شامل حال من آلوده شد
يارضا گفتم خيالم تا ابد آسوده شد
*****
خوب ميدانم که آخر دستگيري مي کني
حضرت سلطان ز نوکر دستگيري مي کني
کار و بارم بيشتر با تو گره خورده است چون
از همه خوبان تو بهتر دستگيري مي کني
گفته بودي زائرانت را سه جا در لحظه ي...
مرگ و قبر و روز محشر دستگيري مي کني
دست آخر لابلاي التماس و خواهشم
تا قسم خوردم به مادر دستگيري مي کني
مي رسد هر صبح از حال و هواي صحنتان
بوي قبر گمشده در هر کجاي صحنتان
*****
لطف تو بر اين دل بيمار تکراري نشد
مرهمت بر زخم قلب زار تکراري نشد
گفت عقلم اين همه مشهد دلت را مي زند
آمدم صدمرتبه يک بار تکراري نشد
هر دفعه از صحن گوهر شاد وارد مي شوم
صد عجب دارد که اين تکرار تکراري نشد
خواهش کرب و بلا درهر زيارت داشتم
جالب اينکه اين همه اصرار تکراري نشد
باز هم در گوشه صحنت مجالي يافتم
امشب از شوق نگاهت شور و حالي يافتم
*****
گنبدت هر عاقلي را سخت مجنون مي کند
هق هق زوار حالم را دگرگون مي کند
چند سالي که حرم قسمت شده فهميده ام
زائرانت را خدا هر سال افزون مي کند
غربتت از پنجره هاي ضريحت ريخته
اين ضريحت قلب من را سخت محزون مي کند
پرچمت وقتي تکان مي خورد روي گنبدت
هر تکانش غصه ها از سينه بيرون مي کند
من همان بالاي سر پايين پا ميخواستم
راست ميگفتم فقط يک کربلا ميخواستم
*****
حاجتم اين است آقا يک شب جمعه حرم
انتظارم از تو تنها يک شب جمعه حرم
هي نگو به پنجره فولاد بالم بسته است
از همين جا پر بزن تا يک شب جمعه حرم
دست بردار گدايي ام نبودم لحظه اي
تا گره زد قلب من را يک شب جمعه حرم
خواب ديدم کربلا هستم معبّر گفت که...
قصه مجنون و ليلا يک شب جمعه حرم
دست بر دامانتان هستم عزيزم مي کني
دست خالي آمدم پستم عزيزم مي کني
*****
ضامن آهو دوباره اين گدايت آمده
سائل بي ارزش صحن و سرايت آمده
هر دفعه بخشيدي و هر بار آلوده شدم
اين نمک نشناس بي شرم و حيايت آمده
رو مزن اين بار پيش حضرت حق بهر من
اين دفعه حتي اگر گفتم گدايت آمده
من گداي يک شب و يک روز کويت نيستم
اين سگي که هست عمري مبتلايت آمده
هرچه خواهي ناز کن مثل هميشه يارضا
آمدم در باز کن مثل هميشه يارضا
*****
رفتني هستم ولي آقا ميايم بازهم
سائلي پستم ولي آقا ميايم بازهم
گرچه در اين لحظه آخر به روي گنبدت
چشم خود بستم ولي آقا ميايم بازهم
ظاهر اين بار هم دارد که کوته ميشود
ازحرم دستم ولي آقا ميايم بازهم
گرچه آقا از شراب ناب سقاخانه ات
مِي زده مستم ولي آقا ميايم باز هم
دست من را از حريمت لحظه اي کوته نکن
جان زهرا از حريمت لحظه اي کوته نکن
*****

اي دل بيا ببين شب...

اي دل بيا ببين شب لطف و عنايت است
برگو به عالمي که زمان عبادت است
اکنون وضو کنيد که وقت زيارت است
امشب شب دعاست گه استجابت است
ميلاد هشتمين گل باغ امامت است
آن دلبري که ماه سپهر سخاوت است
پهناي سجده گاه بشر خاک طوس شد
ديدند تا عيان رخ شمس الشموس شد
*****
اي دل رئوف آل پيمبر رسيده است
نور دو چشم موسي جعفر رسيده است
اين هديه اي بود که ز داور رسيده است
گويا دوباره ساقي کوثر رسيده است
بر شيعيان نويد که دلبر رسيده است
مژده شفيع عرصه ي محشر رسيده است
گويد ملک که حضرت سلطان خوش آمدي!
اي پادشاه خطه ي ايران خوش آمدي
*****
آن شب تمام ارض و سما غرق نور شد
بار دگر مدينه چو واديّ طور شد
دلها دوباره غرق شعف پر سرور شد
وقتي بساط عشق، مهيا و جور شد
از قلب شيعيان محن و غصه دور شد
چشم عدوي مادر سادات کور شد
تا ديد نجمه را به بغل ماه منجلي است
گفتا رضاست اين پسر يا مرتضي علي است
*****
اي آفتاب هشتم و شمس الضحي رضا
اي ماه آل فاطمه بدر الدجي رضا
آئينه ي فضيلت و روح دعا رضا
زيباترين ترانه ي لبهاي ما رضا
دارد فرشته هر دم و صبح و مسا رضا
ديده به سوي گنبد و گلدسته ها رضا
از عرض قدسيان به تو عرض ادب کنند
هر روز را بياد حريم تو شب کنند
*****
اي جبرئيل خادم صحن و سراي تو
کعبه است مُحرم حرم با صفاي تو
عيسي شفا گرفته ي دارالشفاي تو
موسي به ديده سرمه کشد خاک پاي تو
يوسف اسير و مات رخ دلرباي تو
حاتم که جاي خود  همه عالم گداي تو
خورشيد گر ز او پُرِ نور و ضيا فضا است
هر صبح ديده اش به سوي گنبد طلاست
*****
خُلق نبي و خوي علي خُلق و خوي توست
واليل جلوه اي ز سياهيّ موي توست
والشمس هم کنايتي از نور روي توست
بوي بهشت روي زمين بوي کوي توست
مستي عارفان همگي از سبوي توست
چشم اميد مرد و زن آقا به سوي توست
تا با نگاه تو مس دلها طلا شود
امشب رضا خداي تو از ما رضا شود
*****
وقتي ز بارگاه شما ياد مي کنم
با اشک ديده نام تو فرياد مي کنم
دل را ز بند درد و غم آزاد مي کنم
آنگاه خانه ي دلم آباد مي کنم
آري هواي صحن گهر شاد مي کنم
خود را دخيل پنجره فولاد مي کنم
اينقدر مي زنم در اين خانه را رضا
تا اينکه در گشايي و گويي بيا بيا
*****
اي مهر تو تمامي دار و ندار من
عنوان و فخر نوکريت اعتبار من
همسايگيّ با تو بود افتخار من
لطفت هميشه در همه جا بوده يار من
عمري گدايي از در تو بوده کار من
اکنون تو داني و گنه بي شمار من
اي که دعا شود به حريم تو مستجاب
مولا «جواد» را مکن از درگهت جواب
*****

ولادت امام رضا(ع) - سرود 3

دل تو دلم نيست دوباره امشب
شبيه آهوي بيابونم
اسير دام عشق سلطانِ، خراسونم
در رو به روي غصه مي بندم
مثال قطره هاي بارونم
تا به سحر ز عشق دلدارم، چو مجنونم
مسافر سرزمين خورشيدم
زائر دلشکسته ي مهتابم
خاک حريم مشهد و مي بوسم
براي ديدن حرم بي تابم
شب نماز و، ذکر و دعا شد
دلم هوايي، خاک رضا شد
اينو مي خونم، تا به هميشه
هيچ جاي عالم، مشهد نمي شه
مولا مولا مولا اب الحسن(2)
*****
عمريه که دل پريشونم
دخيل پنجره ي فولاده
گداي هر روز و شب صحن، گُهر شاده
هر کسي که اسير عشقت شد
ز بند غم هميشه آزاده
شکر خدا که عشق تو زهرا، به ما داده
فقط تويي که تا ابد مي موني
بدون عشق تو آقا مي ميرم
روز قيامت سر بپات مي ذارم
جواز جنت رو ز تو مي گيرم
کعبه ي قلبم، گنبد طلاته
ستون افلاک، گلدسته هاته
دل بيقرارم، مي شم ديوونه
مي زنه وقتي، نقاره خونه
مولا مولا مولا اب الحسن(2)
*****
خودت اينو خوب ميدوني آقا
عاشق گنبد طلاتم من
مقيم و دلداده اون صحن و ، سراتم من
تموم افتخار من اينه
غبار راه زائراتم من
محتاج يک گوشه نگاه و يک، دعاتم من
روح الامين سر رو ضريح مي ذاره
اسم تو رو تا به سحر مي خونه
شبا که مي شه انگاري مي بينم
فرشته توي حرمت مهمونه
من بفداي، لطف زيادت
دَرِ بهشته، باب الجوادت
صحن و سرات شد، بيت الحرامه
نجف ميدنه، کرببلامه
مولا مولا مولا اب الحسن(2)
*****

شاعر: برادر جواد غفاریان

ولادت امام رضا(ع) - سرود 2

دلي كه داره بوي خدا، مي شه دخيل امام رضا
دلي كه تنها و بي كس و خسته و پائيز و سرده
مي شه بهاري اگه كه بيا د به در سر تو بگرده
دخيل پنجره فولاده هر چه دلِ پُرِ درده
پر فرشته ها دسته شده توي جاروي جاروكشاتون
چشمه ي زمزمه سقاخونه حوض و آب خورياتون
هستي هستي و عالم و ادمه گوشه نگتون
اي همه دارو ندارم، اي بهارم اي قرارم
نوكريتون افتخارم
امام رضا(4)
*****
كم دل ما و كرمت، قبله ي ما صحن حرمت
خدا اينو توي دفتر خلقت دنيا نوشته
جنتي كه شبيه حرم تو نباشه چه زشته
صحن غدير و گهرشاد و قدس تو فوق بهشته
هر كي كه از حرم تو جداشه از اين جدايي پشيمونه
آخه حالا ميدونه بدون تو دلش پريشونه
آرزوشه كه دوباره بياد و پيش تو بمونه
تو اميري من اسيرم، تو كريمي من فقيرم
آخرش از عشقت مي ميرم
امام رضا(4)
*****
آقا جونم مهمون توأم، آهوي سرگردون توأم
بوته ي خار دلم مي شه با نگاهت گل خوشبو
پيچيده توي رواقا و صحن تو نغمه ي يا هو
دخيل پنجره فولادتم الا ضامن آهو
عقيق زرد تموم عالم گنبد طلات آقا
روزي حضرت ميكائيل از دون كفترات آقا
نقطه ي ثقل جهان بخدا حرم باباته آقا
اي كه هستي شاه و ولي، عش ناب لم يزلي
اي علي و ابن علي
امام رضا(4)
*****

شاعر: برادر یاسر رحمانی

ولادت امام رضا(ع) - سرود 1

خونه ي اميد واسه مشهديايي
خورشيد هميشگي شهر مايي
آقا خودموني بگم صاف و ساده
مثل گنبدت خيلي خيلي طلايي
آب سقاخونه تو به آب دريا نمي دم
تار موي يوسف و من به زليخا نمي دم
اگه دنيا رو بدند مشهدي بودن و بخوان
مشهدي بودنمو به كل دنيا نمي دم
پرپر پرپر زدم، تا صحنت اومدم
نزديك بود جون بدم، از شادي داد زدم
به به به به اي خدا، بچه ي شهر مشهدم
ايل و تبارم: آقام امام رضا
رونق كارم: آقام امام رضا
دوستت دارم: آقام امام رضا
دوستت دارم آقام امام رضا(4)
*****
موسي تو حرم خادم افتخاري
قربونت عجب پرچم سبزي داري
تا كه طرحي از ضريتو داشته باشم
كاشكي قلبمو بكني نقره كاري
چقدر بهت مياد سلطان باشي ماها گدا
چقدر بهت مياد اينهمه نقره و طلا
كربلا نرفتيم عيبي نداره براي ما
ايوون مقصوره تون سيب دو نيم كربلا
هم بال و پرمي، هم تاج سرمي
آقاي كرمي، زهرا مشهد بيا
ميگه به پسرم، چه صحن و حرمي
مونس و يارم: آقام امام رضا
باغ و بهارم: آقام امام رضا
دوستت دارم: آقام امام رضا
دوستت دارم آقام امام رضا(4)
*****
با اين حرم و صحن و اين مي و باده
زهرا به ما مشهديا صله داده
از رو پرچم گنبدت مي شه فهميد
راه كربلا راه باب الجواده
دخيل پنجره فولاد تو آسمون مي شه
بخدا نوح زير ايوونت بياد جوون مي شه
دال من تا مي رسه ميون صحن كهنتون
بهونه مي كنه و آهوي بي زبون مي شه
پروازم بي حده، اطراف گنبه
مي خونم مي زده، بازم شكر خدا
كرببلا كه نشد، مقصد من مشهده
آهوي زارم: آقام امام رضا
كردي شكارم: آقام امام رضا
دوستت دارم: آقام امام رضا
دوستت دارم آقام امام رضا(4)
*****

شاعر: برادر علی زمانیان

شهادت حضرت حمزه سید الشهدا(ع) تسلیت باد.

نور چشم پيمبري حمزه
چه قدَر مثل حيدري حمزه
اسدالله ديگري حمزه
به خداوند، محشري حمزه
اي مُلقّب به سيّدالشهدا
حامي مُخلص رسول خدا
*****
هم عمو هم برادرش بودي
همه جا يار و ياورش بودي
تو علمدار لشکرش بودي
جنگجوي دلاورش بودي
تا نظر بر سپاه مي کردي
روزشان را سياه مي کردي
*****
بين لشکر وجود تو لازم
بين ميدان، حريف تو نادم
افتخار قبيله ي هاشم
مي نويسم براي تو دائم
مي نويسم کمال داري تو
مثل جعفر دو بال داري تو
*****
بي سبب نيست اين که "سرداري"
به علي رفته اي جگر داري
وقت حمله به سينه پر داري
همه ديدند که هنر داري
با دو شمشير حمله مي کردي
وَ دمار از همه در آوردي
*****
 مرحبا بر تو اي عموي رسول
که چنين شد سفيد، روي رسول
با تو محفوظ چار سوي رسول
کم نگرديد با تو موي رسول
کاش حمزه مدينه هم بودي
دور بيت الحزينه هم بودي
*****
 بيعتت با نبي چه ديدن داشت
اَشهدت آن زمان شنيدن داشت
عطر اسلام تو وزيدن داشت
رنگ بوجهل هم پريدن داشت
با کمانت سرش ز هم پاشيد
از تو و نام حمزه مي ترسيد
*****
ما پياده ولي سواره، شما
يکي از راه هاي چاره، شما
روضه هاي پر از اشاره، شما
تکّه تکّه و پاره پاره، شما
اهل بيت از تو ياد مي کردند
بر تو گريه زياد مي کردند
*****
در کمين بود، نيزه را انداخت
پيکرت را چه بي هوا انداخت
تا نبي روي تو عبا انداخت
همه را ياد بوريا انداخت
اوّلين رکن پنج تن مي خواند
روضه ي شاه بي کفن مي خواند
*****
ته گودال پيکرش افتاد
جلوي چشم خواهرش افتاد
جاي خنجر به حنجرش افتاد
ناله اي زد وَ مادرش افتاد
يا بُنَيَّ ذبيح عطشانم
يا بُنَيَّ قتيل عريانم
*****

شاعر: محمد فردوسی

در شب سوم عزای امیرالمؤمنین(ع) و سومین شب قدر حقیر را از دعای خیر محروم نفرمائید.

غمم را ظلم بي اندازه کرده
مرا در غصه پر آوازه کرده
الهي خير نبينه ابن ملجم
که داغ مادرم را تازه کرده

از على بانگ اذان ...

از على بانگ اذان امشب به گوش ما نيامد
مسجد کوفه پُر از جمعيت و مولا نيامد
نخل هاى کوفه مى گريند و مى گويند با هم
آنکه بود از اشک چشمش ‍ آبيار ما نيامد
پير نابيناى مسکينى چنين مى گفت امشب
اى خدا يار من مسکين نابينا نيامد
کودکي با کودکي مي گفت من بي شام خفتم
آنکه بر ما شام مي آورد آمد يا نيامد
دامن مادر گرفته گوشه ى ويرانه طفلى
گويد اى مادر بگو امشب چرا بابا نيامد
با صداي پاي او لب هاي مامي گشته خندان
چشم ما گريان شد و از او صداي پا نيامد
چاه گويد من از آن مولا هزاران راز دارم
رازدارِ در ميان جامعه تنها نيامد
نام مولا گشته ميثم شمع جمع درد مندان
گرچه شب بگذشت و آن ماه جهان آرا نيامد
رفته امشب جانب عُقبا که زهرا را ببيند
زين سبب آن شهريار کشور جان ها نيامد

شب بیست و سوم ماه رمضان-نوحه سینه زنی 3

کوچه هاي کوفه ، چه رنگ غم گرفته
سينه ها ز داغ و ، رنج و الم گرفته
جبرئيل امين ، زغصه دم گرفته
يا علي يا حيدر يا مرتضي يا حيدر(2)
*****
در عزاي مولا خونفشان زمين و آسمان شده
کار عرشيان و فرشيان مصيبت و فغان شده
حجت ابن الحسن تسليت ز ماتم بابت علي
خانه ي هدايت ولايت بي مرتضي ويران شده
گشته غوغا به پا، خانه ي مرتضي، کشته شد علي خدايا
يا علي يا حيدر يا مرتضي يا حيدر(2)
*****
غصه هاي مولا ، دگر به سر رسيده
وقت ديداره با ، فاطمه ي شهيده
بعد زهرا علي ، دگر خوشي نديده
يا علي يا حيدر يا مرتضي يا حيدر(2)
*****
آه از اين زمانه ، که ميکرد ، خون به دل شير خدا
داد از اين مصيبت ، که محنت ، کشيده قلب مرتضي
تيغ ابن ملجم ، شکسته ، سر امير مؤمنان
گرچه قاتل او ، هميشه ، بوده عذاب کوچه ها
مي رسد اين ندا، قد قتل مرتضي، کشته شد علي خدايا
يا علي يا حيدر يا مرتضي يا حيدر(2)
*****

خانه با رفتنت اينبار ...

خانه با رفتنت اينبار به هم ريخته است
شهر بي حيدر کرار به هم ريخته است
پدرم نبض زمان بودي و با رفتن تو
سحر و روزه و افطار به هم ريخته است
هرکسي ديد پدر، حال مراگفت به خويش:
دختر فاطمه بسيار به هم ريخته است
بستر خالي تو گوشه ي اين خانه پدر
علتي شد که پرستار به هم ريخته است
بودنت مايه ي آرامش و آسايش بود
حال با رفتن تو کار به هم ريخته است
حسن غمزده را بيشتر از زخم سرت
قصه ي سينه و مسمار  بهم ريخته است
حرفي از کوچه نبايد بشود پيش حسين
چونکه با گفتنش هر بار به هم ريخته است
صحبت از کوفه و بازار و اسيري کردي
از همان لحظه علمدار به هم ريخته است
گفته اي کوفه ميارند مرا طوري که
همه ي کوچه و بازار به هم ريخته است

شب بیست و سوم ماه رمضان-نوحه سینه زنی 2

آخرين شب از شباي قدره و دل ما اسير ذکر ربناس
گريه ها هم برا بيچارگيمون هم برا غم و عزاي مرتضاس
دارالمصيبت شده دلها
مولا شده مهمون زهرا
ياحيدر ياحيدر ياحيدر
*****
دو سه روزه که ديگه نيمه شبا، صداي ناله مولا نمياد
از ميون خاک نخلستون عشق، سوز ناله ي يازهرا نمياد
دو سه روزه کوفه بي مولاس
زينب غمديده بي باباس
ياحيدر ياحيدر ياحيدر
*****
باباجون رفتي و من مي مونم و، روزايي که خيلي سخت و مشکله
من کجا و همسفر شدن کجا، با سَنان و ابن سعد و حرمله
اما چونکه مي بينه خدا
ما رأيتُ الا جميلاً
ياحيدر ياحيدر ياحيدر
*****
باباجون روزي مياد که به خدا، از زمين و از زمون دل مي کنم
تو همين کوفه با ديدن ِ حسين، سرم و به چوب محمل ميزنم
زينبت ميشه زار و حزين
حسينت ميشه نيزه نشين
واويلا واويلا واويلا
*****

شب بیست و سوم ماه رمضان-نوحه سینه زنی 1

تو رفتي از کنارم بابا ديگه تکيه گاهي ندارم
بي تو تو اين ديار غربت ببين که پناهي ندارم
به دام غم ها گرفتارم، شده گريه بعد تو کارم
نشستم پا خطرات تو، تک و تنها گريه مي بارم
غمت کرده پيرم = دعا کن بميرم
که ميلي به موندن ندارم=تمومه بدون تو کارم
واويلا امون از جدايي
علي يا علي جان کجايي
*****
بزرگيّ غم هجرونت توي سينه ها جا نمي شه
تو اين شبها قرار دلها بجز نام مولا نمي شه
تو رفتي من موندم و غم ها، شدم بي تو يکه و تنها
تو رو کشته زخم سر و من، مي ميرم از زخم زبونها
شده ذکر هر لب=شد آواره زينب
ديگه خسته از اين زمونه ام=نمي خوام تو کوفه بمونم
واويلا امون از جدايي
علي يا علي جان کجايي
*****
خزوني شد بهارم از غم مث برگ پاييزي زردم
دارم ميرم از اين جا امّا دوباره يه روز برمي گردم
به درد و غم مبتلا مي شم، راهي کرببلا مي شم
همه هستم ميره از دستم، اسير اين کوفيا مي شم
مي ذارن زير پا=خوبيا تو بابا
در خونه ها رو مي بندن=به اشک يتيمات مي خندن
واويلا امون از جدايي
علي يا علي جان کجايي
*****
فراموش مي کنند اين مردم که هستن همه زير دينت
همه با طعنه مي گن با من کجا رفته داداش حسينت
نمک مي ريزن روي زخما، صدقه مي دن نون و خرما
مي کوبن رو نيزه سرها رو، جلو چشم مادرم زهرا
به پا مي شه غوغا=پيش چشم سقا
مي ريزن تا با تازيونه=سر بچه ها وحشيونه
واويلا امون از جدايي
علي يا علي جان کجايي
*****

الهم العن قتله امیرالمومنین(ع) - شهادت مولی الموحدین حضرت علی(ع) تسلیت باد.

نامش به لب اهل نياز است علي
بر خلوتيان محرم راز است علي
در مسجد کوفه چون شهيدش کردند
گفتند: مگر اهل نماز است علي؟!

دوش بر فرق تو ...

دوش بر فرق تو شمشير فرود آمده بود
سنگ بر آينه ي اصل وجود آمده بود
شب توديع تو از جوش ملک غوغا شد
وحي نازل شده و روح فرود آمده بود
به تمنّاي حضور تو ز بام ملکوت
پيک قدسي به سلام و به درود آمده بود
آن شب از سرخي خون تو شفق رنگين شد
فجر حيرت زده با روي کبود آمده بود
جان ما بودي و بدرود جهان مي گفتي
آن شب قدر که مسجد به سجود آمده بود
به اميد کرمي پيک اجل اين همه راه
به گدائي به در خان? جود آمده بود
اي گره خورده حيات دو جهان با نفَسَت
مرگ آن شب به سراغ تو چه زود آمده بود
غمت اين بود که در خانه ي بي فاطمه باز
محشر تازه اي آن شب به وجود آمده بود
مي شنيد از گل لب هاي تو ا... ا...
شاهد غيب که از بزم شهود آمده بود
اي نماد حرم عشق و محبّت، نجفت
از تو شعر «شفق» آن جا به نمود آمده بود

در دم آخر ...

در دم آخر، عليّ مرتضي
گفت با زينب به صد شور و نوا
زينبا، عمرم به پايان آمده
وعده ي ديدار جانان آمده
زينبا دارم وصيّت با تو من
گوش دل بگشا و بشنو اين سخن
چون حسينم از جفا، بي سر شود
پيکرش صد پاره از خنجر شود
چون در آن صحرا ندارد مادري
طفل هايش را بکن جمع آوري
با اسيران بلا اي بي پناه
چون رسيدي در ميان قتلگاه
جاي من روي نکويش را ببوس
گر ندارد سر، گلويش را ببوس
از پس مرگ من اي زار حزين
هستي اندر پرده ي عصمت مکين
ليک اندر کربلا مضطر شوي
از جفا بي چادر و معجر شوي
گوئيا مي بينم از آرام جان
در همين کوفه ز جور کوفيان
با دف و چنگ و ني و مضمارها
مي برندت بر سر بازارها
ديگر از «ذاکر» مگو از شهر شام
قصّه کوته ختم کن اينجا کلام

شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان - نوحه سینه زنی 3

اي چاه کـوفـه من دگر يـاري ندارم
اي چـاه کـوفه من طرفـداري ندارم
من درغم و در نـاله ام  ،  اي واي اي واي
دادم زکف من لاله ام  ،  اي واي اي واي
زهراي هجده ساله ام  ،  اي واي اي واي
افتاده ام از صبر و تاب  ،  اي واي اي واي
شد بسته دستم باطناب  ،  اي واي اي واي
هستم سلام بـي جواب  ،  اي واي اي واي
علي علي يا مرتضي حيدر حيدر(3)
*****
اي چاه کوفه غيرچشم ترندارم
اي چاه کوفه من دگرسپرندارم
درموجي ازغمها منم  ،  اي واي اي واي
تنهـاتـراز تـنهـا منم  ،  اي واي اي واي
عـلي بـي زهرا منم ـ اي واي اي واي
دشمن پناهم را گرفت  ،  اي واي اي واي
او تکيه گاهم را گـرفت  ،  اي واي اي اي
از من سپاهم را گرفت  ،  اي واي اي واي
علي علي يا مرتضي حيدر حيدر(3)
*****
اي چاه کوفه يارمجروحم جوان بود
يار جـوان من کـمان تر از کمان بود
من جسم خسته شسته ام  ،  اي واي اي واي
من چشم بستـه شسته ام  ،  اي واي اي واي
دست شکستـه ش ، سته ام  ،  اي واي اي واي
از ديـده خون افشانـده ام  ،  اي واي اي واي
حـديث غم را خـوانـده ام  ،  اي واي اي واي
او رفــتـه و مـن مـانـده ام ، اي واي اي واي
علي علي يا مرتضي حيدر حيدر(3)
*****

شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان - نوحه سینه زنی 2

آه، زينب بيا اي دختر من، بيا کنار بستر من
شدلحظه هاي آخر من، واي واي
آه، اين من و اين تقديرم امشب، بيا شفا مي گيرم امشب 
در کوفه من مي ميرم امشب ، واي واي
کنار بستر من امشب همه بمانيد
سوره ي کوثر امشب براي من بخوانيد
منم علي مظلوم(4)
*****
آه ، چه طعنه هائي که شنفتم، در موجي از خون تا که خفتم
فزت و رب الکعبه گفتم ، واي واي
آه ، اگر چه خود مشکل گشايم، شرمنده از تيغ جفايم
چون کرده او حاجت روايم  ،  واي واي
از آه سينه من گرفته ماه کوفه
بر غربتم بگريد هميشه چاه کوفه
منم علي مظلوم(4)
******
آه ، چهابگويم من زکينه، از آه مانده کنج سينه
ازکوچه تنگ مدينه ، واي واي
آه ، ديدم زقرآن کوثرافتاد، از ياس من برگ و برافتاد
زهراي من پشت درافتاد ، واي واي
ديدم که قطره قطره اشکش چکيده مي شد
دستش به دست زينب پايش کشيده مي شد
منم علي مظلوم(4)
*****

شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان - نوحه سینه زنی 1

سر اومد انتظارم امشب ديگه بسه هر چي کشيدم
تو اين دنيا بدون زهرا که يک روز خوش هم نديدم
ديگه بسه اشک شبانگاه، ديگه بسه بغض سحر گاه
ديگه بسه از غم کوچه، ناله و شکوه با دل چاه
دلم غرق خونه=ز دست زمونه
بجز ديدن روي يارم=ديگه آرزويي ندارم

رسد از چاه کوفه صدایی=علی جان علی جان کجایی
*****
شده باغ شقايق از خون همه جاي اين بستر من
ز بس مي گريه بر حال من چش اين شکاف سر من
دوباره شد مدينه زنده پيش ديده هاي تر من
دوباره شد مدينه زنده پيش پشماي دختر من
دلي از غم پر شرر دارم، و امشب عزم سفر دارم
نگفته چيزي کسي اما، خودم از قصه خبر دارم
ببين بيقرارم=کجايي بهارم
که چشم انتظارت نشستم=ببين از غمت سر شکستم

رسد از چاه کوفه صدایی=علی جان علی جان کجایی
*****
رسيده وقت رفتن اما غريبي تمومي نداره
خدا ميدونه که اين دنيا سر بچه هام چي مياره
حسن مسموم جفا مي شه، به تنهايي مبتلا مي شه
حسينم تشنه لب دريا، بريده سر از قفا مي شه
شروع مي شه اون شب=اسيري زينب
ز بيداد آل اميه=تو غربت مي ميره رقيه

رسد از چاه کوفه صدایی=علی جان علی جان کجایی
*****

تو به ماه رمضان ...

تو به ماه رمضان ماه مني يا حيدر
نور افطار و سحر گاه مني يا حيدر
زادگاهت حرم و قتلگهت محراب است
تو همان قبله ي دلخواه مني يا حيدر

وقتی که با نان و نمک ...

وقتي که با نان ونمک افطار مي کرد
انگار که با فاطمه ديدار مي کرد
هي شير را از پيش خود مي زد کنار و
هي دخترش باچشم تر اصرار مي کرد
در آسمان انگار چيزي تازه مي ديد
از اشک ديده چشم را خونبار مي کرد
دردست خود پيراهني پرماجراداشت
که اين جهان را برسرش آوار مي کرد
امشب زشبهاي دگر مظلوم تر بود
اين رااذان، وقت سحر اقرار مي کرد
دنيابرايش خاطراتي پرزغم داشت
که هر سحررا مثل شام تار مي کرد
اين پيرمردي که غرورش را شکستند
انا اليه راجعون تکرار مي کرد
دلتنگ محسن بود اين شبهاي آخر
گريه به پهلو ودرو ديوار مي کرد
قلاب در وقتي که بوسه زد به شالش
ياد غلاف وزخم دست يار مي کرد
از بسکه دلتنگ نگاه همسرش بود
او ابن ملجم را خودش بيدار مي کرد
همراه زينب دخترش محراب کوفه
گريه براي حيدر کرار مي کرد

مي رود سمت مسجد ...

مي رود سمت مسجد کوفه
با دلي خسته از زمانه‌ي خود
خسته از کوفيان و بي دردي
غرق اندوه بي کرانه‌ي خود
*****
مي رسد با دل پر آشوبش
مرد غربت، انيس سجاده
هم دم چشم هاي بارانيش
مي شود چشم خيس سجاده
*****
رنگ دلتنگي شفق دارد
سال ها آفتاب چشمهانش
مصحفِ غربت و غم و درد است
صفحه صفحه کتاب چشمانش
*****
گريه هاي شبانه‌ي او را
گونه‌ي خيس ماه مي داند
شرح سي سال بي کسي اش را
دل بي تاب چاه مي داند
*****
سر خود را شب پريشاني
مي گذارد به دوش نخلستان
مي شود سوگوار چشمانش
ديده‌ي گريه پوش نخلستان  
*****
مي رود سمت مسجد کوفه
تا که با عشق بي حساب شود
مي رود تا محاسن خورشيد
بين محراب خون خضاب شود
*****
مي رود تا که مستجاب شود
ندبه هاي شبانه اش حالا
مي رود تا خداي خوبي ها
مرتضي را بگيرد از دنيا
*****
بين محراب اشک و دلتنگي
موسم آخرين سجود آمد
ناگهان مثل صاعقه، تيغي
بر سر آسمان فرود آمد
*****
سجده‌ي تيغ و ابروي خورشيد
باز شقّ القمر شده انگار
بين محراب فرق کعبه شکافت
شب مولا سحر شده انگار
*****
شوق پرواز بال و پر مي زد
در تپش هاي چشم کم سويي
آمد از آسمان به دنبالش
بي قرار شکسته پهلويي
*****
در کنار غروب چشمانش
آه سعي طبيب بي معناست
سال ها بي قرار رفتن بود
بعد زهرا شکيب بي معناست
*****
راوي سال ها پريشاني ست
گيسويي که چنين سپيد شده
در دل کوچه هاي دلتنگي
سال ها پيش از اين شهيد شده
*****
هرگز از ياد او نخواهد رفت
سوره‌ي کوثر و در و ديوار
آتش و تازيانه و سيلي
غنچه‌ي پرپر و در و ديوار
*****
دست او بسته بود اما ديد
گل ياسش به يک اشاره شکست
در هجومي کبود و بي پروا
دست و پهلو و گوشواره شکست
*****
رفت و دل خستگان اين عالم
در غم غربتش سهيم شدند
و يتيمان شهر دلتنگي
بار ديگر همه يتيم شدند
*****

شب نوزدهم ماه مبارک رمضان - نوحه سینه زنی 3

محراب کوفه امشب در موج خون نشسته
يا عرش کبريا را سقف و ستون شکسته
سجاده گشته رنگين، از خون سرور دين
يا خاتم النبيين، يا خاتم النبيين
*****
از تيغ کينه امشب فرقي دو نيم گرديد
رفت آن يتيم پرور، عالم يتيم گرديد
ديگر نواي تکبير از کوفه بر نيامد
نان آور يتيمان ديگر ز در نيامد
سجاده گشته رنگين، از خون سرور دين
يا خاتم النبيين، يا خاتم النبيين
*****
غم خوار دردمندان امشب شهيد گرديد
امشب جهان ز فيض حق نا اميد گرديد
تنها نه خون به محراب از فرق مرتضي ريخت
امشب شرنگ بيداد در کام مجتبي ريخت
سجاده گشته رنگين، از خون سرور دين
يا خاتم النبيين، يا خاتم النبيين
*****
باب عدالت امشب مسدود شد بر انسان
امشب بناي وحدت در کوفه گشت ويران
امشب جهان ز فيض حق نااميد گرديد
امشب بنام قرآن، قرآن شهيد گرديد
سجاده گشته رنگين از خون سرور دين
يا خاتم النبيين، يا خاتم النبيين
*****

شب نوزدهم ماه مبارک رمضان . نوحه سینه زنی 2

شده امشب باغبون مهمون گل اميدش
حکايت ها داره از غم ها موي سپيدش
از آسمون نگاهش بارون مي ريزه
نگاهاش مثل غروب سرد پاييزه
فضاي خونه چقدر امشب غم انگيزه
علي مولا يا علي مولا حيدر حيدر(3)
*****
نشسته پاي غذا اما ميلي نداره
به لب تسبيحي بجز نام ليلي نداره
از افطاري تا سحر امشب رو بيداره
نشسته توي حياط و داره مي باره
انگاري امشب شب رسيدن به ياره
علي مولا يا علي مولا حيدر حيدر(3)
*****
سحر خيز شهر کوفه ميره سوي مسجد
ولي انگار رنگ خون گرفته روي مسجد
يه باغ لاله شکوفا شد توي محراب
ز شمشير کينه گلگون شد روي مهتاب
چشاي بيدار کوفه کرده ميل خواب
علي مولا يا علي مولا حيدر حيدر(3)
*****
رد خونهاي سر مولا روي زمينه
شده زنده خاطرات زينب تو مدينه
ديگه تار و بي فروغه شبهاي زينب
آخه نزديکه غروب باباي زينب
امون از اون غصه هاي فرداي زينب
علي مولا يا علي مولا حيدر حيدر(3)
*****

شب نوزدهم ماه مبارک رمضان - نوحه سینه زنی1

اي صفاي همه عالم ز صفاي حرمت
انبيا دست گشودند به سوي کرمت
سر نهادند بر آن بارگه محترمت
نفس هر دو جهان بسته به يک لحظه دمت
دست زمين تار مويت، قبله دو طاق ابرويت
رايحه ي جنت آرد، سحرگهان باد از کويت
علي علي علي يا مولا(2)
*****
اي تو آرامش جانم به نگاهم بنواز
بر درت همچو گداي سر راهم بنواز
تو اميري و من آن عبد سياهم بنواز
گر چه آلوده و پر جرم و گناهم بنواز
ليله ي قدرم موي تو، بدر تمامم روي تو
آرزوي من ديدار، آن حرم دلجوي تو
علي علي علي يا مولا(2)
*****
شب هجران تو مولا به دلم غم دارم
ز فراقت بنگر ديده ي پر نم دارم
مثل لاله به رخم قطره ي شبنم دارم
ناله از هجر تو قدر همه عالم دارم
بعد تو از دنيا سيرم، غربت تو کرده پيرم
از غم روي خونينت، عاقبت آقا مي ميرم
علي علي علي يا مولا(2)
*****
اي درت باب خدا اي حرمت باغ بهشت
اي خدا جوي خدا بوي خداوند سرشت
بر دلم نام تو را دست خداوند نوشت
اي همه حسن نگاهي تو بر اين بنده ي زشت
بي تو چو برگي در بادم، با تو به موج غم شادم
تا به ولايت پابندم، در همه عالم آزادم
علي علي علي يا مولا(2)
*****