پاسخ این پرسش با توجه به منابع معتبر، مثبت نیست و منابع مورد اعتماد، هرگز چنین اجازه ای را به محقق نمی دهد که بگوید: مادر علی بن اکبر در کربلا حضور داشت. حتی برخی از نویسندگان سختکوشی که گویی تمایل زیادی به این کار داشته اند و دلشان می خواسته به هر نحو جواب مثبتی به این سؤال بدهند،
هیچ گاه توفیق این کار را نیافته اند و پس از تتبع فراوان ناچار شده اند به نوعی ازکنار قضیه بگذرند . یکی از نویسندگانی که در تاریخ زندگانی حضرت علی اکبر (ع) کار چشم گیری کرده است ، بزرگترین واعظ و عالم شهر سردرود در نیم قرن گذشته است، که با نام شیخ محمد حسن سردرودی ، متخلص به « موالی» نامیده می شود. [64] ایشان کتاب مفصلی را با عنوان الاثر الجدید فی تاریخ علی بن الحسین الشهید در حدود دویست صفحه ی رحلی و با خط ریز نوشته اند که نسخه ای از آن به خط خود نویسنده، در کتابخانه ی راقم این سطور موجود است . به هر حال ایشان با این وسعت کار و گستردگی تلاش درجایی از آن کتاب می نویسد: بودن مادرعلی اکبر (ع) درکربلا مورد اختلاف است؛برخی او را در کربلا شاهد دانسته و موضوع خداحافظی علی اکبر را با مادر مفصل نگاشته اند، و جمعی بر این عقیده اند که قبل از واقعه ی کربلا فوت کرده و بنابراین حدود چهل سال و کسری بیشتر عمر نکرده و یکی از تأثرات حضرت حسین (ع) را فقدان مادر علی اکبر می دانند و صاحب منتهی الآمال [شیخ عباس قمی] در آن کتاب گوید: و اما والده ی آن جناب در کربلا بود یا نبود؟ ظاهر آن است که نبوده و در کتب معتبره چیزی در این باب نیافتم و ما این موضوع را در باب شهادت علی اکبر (ع) ، تکرار خواهیم کرد. [65[و در آنجا چنین تکرار می کند و می نویسد:« اما مادر علی اکبر جناب لیلی، درکتب قدمای ارباب مقاتل، نامی از او در کربلا نبرده اند ولی در کتب متأخرین گاه گاهی دیده شده است.» [66[و یکی دیگر از تلاشگران سخت کوش در این باره، مرحوم عبد الرزاق موسوی مقرم است که نتیجه ی تحقیق خود را چنین به دست می دهد:« برای ما نه سال وفاتش ، نه مقدار عمرش و نه حضورش در کربلا، روشن نشد. گر چه حضورش در کربلارا « دربندی» درکتابش ، به بعضی ازمجموعه هایی که صاحبانش معلوم نیست، نسبت داده است ، اما اکثرمورخان این موضوع را ترک کرده و یادی از او در کربلا نکرده اند ؛ شاید هم او پیش از حادثه ی کربلا از دنیا رفته بود . محدث بزرگ شیخ عباس قمی در نفس المهموم ، صفحه 16 می گوید:« به چیزی که دلالت کند لیلا به کربلا آمده بود، دست نیافتم » زنهار که این محدث آگاه و ژرف نگر، تو را از این قول باز می دارد. چرا که دست نیافتن ایشان به دلیلی که نشان دهد لیلا به کربلا آمده بود، برای کسی که می خواهد به حقایق تاریخ وقوف پیدا کند کفایت می کند.» [67[ما نیزهمصدا با مرحوم مقرم می گوییم که اظهارنظر مرحوم شیخ عباس قمی دراین باره کافی است ؛ زیرا که در دقت نظر و پارسایی شیخ عباس قمی هرگز جای تردید نیست و صد البته محدث قمی در این دیدگاه تنها نیست و می توان گفت که بسیاری از دانشمندان در این باره با او هم رأی هستند. در اینجا به نقل سخنی از استاد سید هاشم رسولی محلاتی بسنده می کنیم . او می نویسد:« اما اینکه لیلی مادر آن حضرت در کربلا بوده یا نه، معلوم نیست و دلیل معتبری بر این مطلب نرسیده است و زنده بودن آن بانوی محترمه تا آن زمان ثابت نشده و در ریاحین الشریعه از قول یکی از مورخین و نیز از اغانی ابوالفرج نقل کرده که مردی از اعراب که بر شتری سوار بود، به مدینه آمد و عبورش به محله بنی هاشم افتاد . از خانه ای صدای شیون شنید و آن صدا به قدری حزین بود که شتر مرد نتوانست بگذرد و همانجا زانو زد . مرد عرب به دنبال آن شیون آمد و به در خانه ای که صدا از آنجا بلند بود، رفت و از کنیزی که پشت در آمد پرسید: این صدای ناله از کیست؟ و او در پاسخ گفت: از لیلی است که پس از واقعه ی کربلا تاکنون از شیون آرام نگرفته است.<اما با تفحص زیادی که کردیم این مطلب را در اغانی نیافتیم و بر فرض صحت ، این داستان نیز ممکن است مربوط به « لیلی» دختر مسعود دارمی، همسر امیرالمؤمنین (ع) و مادر عبدالله و ابوبکر، فرزندان امیرالمؤمنین (ع) باشد که درکربلا به شهادت رسیدند. از این رو بر فرض صحت و وجود چنین داستانی باز هم دلیل بر این مطلب نیست و اما زبان حال و اشعاری هم که در این باره رسیده نیز نمی تواند دلیلی بر این مطلب باشد و چنانچه مرحوم حاجی نوری (ره) فرموده است، اصلی ندارد و زبان حال نیز همان گونه که از نامش پیداست زبان حال است و نمی تواند دلیل بر مطلبی باشد. [68[